جمعه،31 ژانویه 2004

بی عنوان

قبل از شروع امتحانات رو یه تیکه کاغذ نوشتم : تو باید موفق بشی نه به خاطر خودت بلکه بخاطر اونهایی که دوستت دارن. کاغذ رو گذاشتم رو میز کارم گرچه همیشه می رم کتابخونه ولی خب هر روز...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی اين مطلب كليك كنيد

Posted at 20:27

دوشنبه، 6 ژانویه 2004

.

پسر تمام حواسش به فیلمبرداری و بازی گرفتن از بازیگرها بود. دختر بدون توجه به هیاهوی سر صحنه از جلوی دوربین رد شد. همین موجب سرگیری گفتگویی میون اونها شد و به همین راحتی از هم خوششون اومد . چند...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی اين مطلب كليك كنيد

Posted at 00:30

شنبه، 4 ژانویه 2004

اونها قدم زنان به خونه برنگشتن ، با هم مسابقه دو گذاشتن ؛ دختر برنده شد....

لطفا برای خواندن ادامه‌ی اين مطلب كليك كنيد

Posted at 22:19

جمعه، 3 ژانویه 2004

صالح یخ زده موجود است

همین الان از کتابخونه برگشتم آقا عجب سرد شده یه جفت گوسفندمم دیگه کم میاره! ( عکس یه جفت گوسفندو می تونید تو ردیف آخر عکسهای کرمانشاهم ببینید!)...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی اين مطلب كليك كنيد

Posted at 13:24

پنجشنبه، 2 ژانویه 2004

شهر من

                                                        بوق ، بوق ، بوق ، آلودگی، ترافیک، دزدی، جردن، شهرک ، الهیه،  فرشته،  دوروئی، تزویر ، خودنمایی، نایک، ریبوک، تیمبرلند ، فست فود، دود، شوش، سیگار، شیر خوارگاه آمنه، باشگاه انقلاب، بچه های خیابونی، خاک سفید، ودکا،...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی اين مطلب كليك كنيد

Posted at 22:03

چهارشنبه، 1 ژانویه 2004

فرصت

فکرشو بکنید سالها خم بودید و حالا بعد از اینهمه مدت مجال راست ایستادن رو پیدا کردید ، کمرتون از راست بودن درد نمی گیره؟...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی اين مطلب كليك كنيد

Posted at 22:53