« نقد فيلم: لاك‌پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند | HOME | گزارشي كه هيچگاه براي چاپ آماده نشد »

یکشنبه، 5 سپتامبر 2005

نقدی بر رسم عاشق کشی

رسم عاشق كشي فيلمي ست اجتماعي ساخته خسرو معصومي . در طول اين فيلم با خانواده اي آشنا مي شويم كه با مشكل دستگيري پدر خانواده دست به گريبان هستند و بايد ظرف مدت كوتاهي خسارت اره برقي كه توسط ماموران توقيف شده است را به ميرزا (شخصيت منفي فيلم) بپردازند . هر كدام از اعضاي خانواده در برابر مشكل پيش آمده واكنش خاص خود را نشان ميدهند ، پسر كوچك خانواده بدون اطلاع مادرش كار مي كند ، مادر شروع به فروش اموال اندك خانه اش مي كند و دختر خود را زير چتر حمايت عاطفي لطيف مي برد . به مرور مي بينيم كه مادر نيز لطيف _ داماد آينده اش _ را تكيه گاه جديدي براي خانواده اش مي يابد ، اما كودك همچنان مسير دشوار خانه و جنگل را با اره اي سنگين بر دوش مي پيمايد ، تنها حمايتگران او در جامعه كوچك هيزم شكنان ، پسر خاله مادري اش و مردي به نام عطا ( شخصيت هاي خاكستري داستان) هستند ، مردماني كه بعلت گذران زندگي چشمانشان را به روي ظلم هايي كه از جانب ميرزا و دستيارانش مي شود مي بندند و سكوت مي كنند ، در ميان اعضاي خانواده مي توان پدر را در حكم ناظري بر ماجرا كه مي تواند هم رازدار پسر كوچكش باشد و هم اعتدالي بين مادر و دختر ايجاد كند در نظر بگيريم . مي توانيم به راحتي مثال هايي مانند شخصيت هاي اين داستان در اطراف خود پيدا كنيم ، گويا اهالي اين روستاي شمالي مقياس كوچكتري از دنياي امروزمان هستند ، مردماني كه هر كدام فارغ از احوال ديگري به گذران زندگي خود مي پردازند

نويسنده در اين اثر سعي بر آن داشته كه بيننده را با رويي ديگر از مشكلات اجتماعي روبرو كند ، در طول فيلم با دو داستان روبرو هستيم : پسر بچه اي كه سعي در رفع مشكلات مادي خانواده اش دارد و عشق ميان دختر و سربازي كه از شهرش به روستايي در شمال كشور آمده تا دوره خدمت سربازي اش را بگذراند. قسمت هايي از داستان بدون هيچ اتفاق خاصي به آرامي پيش ميرود ، كه اين روند كند حوصله بيننده را طلب ميكند اما از سويي ديگر سبب شده اتفاقات سكانس هاي پاياني اثرگذار تر باشند. نمي توان بازي بازيگران در نقش هاي اصلي را چندان قوي دانست بازيگر نقش ماجان ( دختر جواني كه در تلاش است تا به نوعي رابطه مادرش كه لطيف _ سرباز ترك زبان _ را مقصر دستگيري شوهرش ميداند بهبود بخشد ) كاملا ضعيف عمل كرده ، او نه نشانگر دختري روستايي ست و نه شهري ، از گوهر خيرانديش كه ايفاگر نقش مادر خانواده است تنها يك بازي تكراري ميتوان ديد اما بازيگر نقش جلال - با وجود خردسالي اش - توانسته است شخصيت كودكي را كه در تلاش است تا بي خبر از مادرش مشكلات مالي خانواده را حل كند ، بسيار خوب به بيننده عرضه كند ،‌ هم چنين نقش هاي فرعي هم در اجرا و هم در انتقال حس به تماشاگر قوي عمل كرده اند ، از بازي ديگر بازيگران اينطور بنظر ميرسد كه كارگردان قصد نداشته است بيننده را درگير فهم لهجه و زبان شخصيت هايش كند اما او را در اجراي اين سياست كاملا موفق نمي بينيم . موسيقي فيلم و هم چنين صداگذاري بسيار خوب بنظر ميرسند ( مي توان بعنوان مثال از صحنه هاي قطع شدن درختان و يا لحظاتي كه دوربين صورت شخصيت منفي فيلم را مورد تاكيد قرار ميدهد ياد كرد) ، و فضا سازي و نور پردازي توانسته اند هم مسير با داستان قدم بردارند.

نويسنده در اين داستان زنان را در حل مشكلات سهيم ندانسته ، تنها كسي كه به راستي اقدام به حل مشكل مي كند پسر كوچك خانواده است ، دختر را مي بينيم كه در اوج مشكلات خانواده حتي در لحظه زندان رفتن پدرش تنها در فكر عقب افتادن عروسي ست ،‌ مادر خانواده را مدام در حال گريه كردن و جيغ كشيدن مي بينيم كه نه تنها نتوانسته است در حل مشكلات راهگشا باشد بلكه به نوعي با عصبي مزاج بودنش سد راهي براي پسر شده است ، در طول فيلم صحنه هايي كوتاه از كار كردن مادر يا فروختن سماور كهنه اش مي بينيم اما اين تصاوير نمي توانند بخوبي گوياي سهيم بودن زنان در حل مشكلات باشند . مي توان گفت اين داستان بيشتر به پيكاري ميان مردان پرداخته است ، محيطي كه شايد نبود زن باعث افزايش بيشتر خشونت در آن شده است و البته نتيجه منطقي اين محيط آن چيزي ست كه در پايان فيلم مشاهده مي كنيم ، مورد حمله قرار گرفتن لطيف _ تنها مردي كه در ميان آن جامعه كوچك عشق را تجربه كرده است _ بدست هيزم شكنان و ديدن چهره جلال _ كودكي كه بعلت علاقه به خانواده اش كار ميكند _ با موهايي سپيد و صورتي شكسته .

در مجموع داستان با پاياني جالب و نا گهاني بيننده را توانسته است غافلگير كند و همين امر سبب شده تا بسياري از ضعف هاي فيلم ناديده گرفته شوند تا اين اثر را اثري خوب با بيان مفهومي ارزشمند ارزيابي كنيم


ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ یکشنبه، 5 سپتامبر 2005