« لایو رایتر | HOME | نقاشی با گوگل؟ »

چهارشنبه، 2 نوامبر 2006

یک عکس، یک عکاس: استورم تورگرسون

این مطلب ابتدا برای مجله عکاسی اینترنتی ایزو 800 ترجمه شده بود که گویا وب سایت مذکور سانسور شده است، به همین دلیل و برای اینکه به قول معروف مطلب نسوزد، آن را هم در اینجا و هم در وب سایت ققنوسان می آورم.
مطلب ترجمه ای است از یکی از آخرین مصاحبه های استورم تورگرسون عکاس معروف که به خاطر کارهای بصری گروه پینک فلوید برای ایرانیان آشناست. لطفا اگر خواستید این مطلب را در جایی استفاده کنید اطلاع دهید.
( این مطلب بدون اجازه و بدون ذکر منبع و نام بردن از مترجمان توسط روزنامه اعتماد (!) چاپ شده بود. لینک )

معرفی هنرمند

استورم تورگرسون (1) را چگونه توصیف می کنید؟ بهتر است با توصیفات خودش شروع کنیم که در یکی از کتابهایی که در مورد آثارش چاپ شده آمده است.

" وقتی از من پرسیده می شود که من چه کاره هستم، من پاسخ مردم را به شکل های مختلفی می دهم، من برای مجستی کاستوم (2) یک عکاس هستم، برای نشریات موسیقی یک گرافیست، برای اهل سینما یک کارگردان، برای مادرم یک هنرمند و برای زنانی که مرا دوست دارند و داشتند یک ...!

موسیقیدان های کنایه زن از من به عنوان یک واسطه و یک بانی لعنتی یاد می کنند که کارهای واقعی انجام نمی دهد. طرفداران واقعی من می دانند من یک تصویرسازم که ایده های مختلفی در سر دارم و به کمک دیگران این ایده ها را به هنرهای بصری ملموس تبدیل می کنم که یا عکس است و یا فیلم."

برگرفته از کتاب دغدغهای ذهن (3)

استورم تورگرسون هنرمندی فراتر از تصاویر و تعاریف است. او معرف فرهنگ پاپ در دهه های هفتاد ، هشتاد، نود و هزاره است. طرح جلد آلبومها، سی دی ها و پوسترهای بسیاری که از نقطه نظر بصری بسیار جذاب و زیبا هستند از کارهای استورم است. همچنین وی مولف تعداد بسیار زیادی کتاب است که از جمله می توان به اینها اشاره کرد : ذهن فراتر از دغدغه (4)، رنی رد شو (5)، طراحی جلد آلبوم ها(6)، چشم طوفان(7)، یکصد طرح برگزیده ی طراحی جلد آلبوم(8)

زندگی استورم تورگرسون در سال 1944 در پاترز بار(9) در اسکس میانه شروع شد. او ابتدا به دبستان خصوصی سامر هیل(10) و سپس به ابتدایی برونس ویک کمبریج(11) رفت.  تحصیلات متوسطه اش را در دبیرستان پسرانه کمبریج با گرایش ادبیات و دستور زبان انگلیسی به پایان برد.

مدرک لیسانس خود را در رشته زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه لیسیتر (12) در سالهای 63 تا 66 دریافت کرد و در نهایت مدرک فوق لیسانس خود را در رشته فیلم و تلویزیون از کالج رویال آرت لندن در سالهای 66 تا 69 دریافت کرد.

در سال 1968 استورم و آبری پاول پو (13) استودیو طراحی و گرافیک هیپگناسس(14) را تاسیس کردند که بیشتر در زمینه طراحی جلد آلبوم برای هنرمندان و گروه هایی چون پینک فلوید (15)، لد زپلین(16)، جنیسس(17)، بلک سبت(18)، 10 سی سی(19)، پل مک کارتنی(20)، پیتر گابریل(21) و بسیاری دیگر فعالیت می کرد.

در جهت به کارگیری خلاقیت بسیارش در فیلم سازی، استورم با کمک پو و پیتر کریستوفرسون(22) گرین بک فیلم (23) را تاسیس کردند. در سال 1983 با وجود تولیدات انبوه موزیک ویدئو برای هنرمندانی چون پل یانگ(24)، نیک کرشاو(25)، رابترت پلنت(26)،بیگ کانتری(27) و بسیاری دیگر شرکت تنها تا سال 1985 فعال بود و پس از آن از هم پاشید.

در سال 1985 استورم بدون هراس خود به تنهایی به ساختن موزیک ویدئو ادامه داد. کارگردانی اش برای کلیپ "یادگیری پرواز"(28) اثر پینک فلوید جایزه بهترین کارگردانی را در امریکن بیل بورد نصیبش ساخت. استورم دامنه کارش را در ساختن آگهی های بازرگانی نیز توسعه داد و با کارگردانی اش برای تننانت لاگر(29) با عنوان " یک چیز گنده"(30) برنده جایزه رز طلایی اسکاتلند شد.استورم همچنین به مستندسازی پرداخته است، از جمله دو قسمت هنر پرواز برای کانال چهار به سال 1993 که رابطه بین هنرمندان و موادمخدر را بررسی می کرد و یک مستند علمی یک ساعته به نام " دنیای کائوچو"(31) برای ایکونیاکس(32). در سال 1994 استورم برای پینک فلوید شش فیلم کوتاه ساخت که این گروه در تور دور دنیای خود این شش فیلم را به نمایش درآوردند.

استورم در این سالها خلق و طراحی جلد آلبوم برای پینک قلوید، کران بریز(33)، و ثاندر(34) و ووین(35) و هنرمندان و گروه های تازه کاری چون موز(36) و مارس ولتا(37)را ادامه داد. وی خالق لوگوهای بسیاری برای گروه های مختلفی از جمله دریم تیاتر(38) نیز هست. همچنین طرح روی جلد کتابهای داگلاس آدامز(39)، و تی شرت های بروس دیکنسون(40) نیز از جمله کارهای وی بوده است.

استورم تورگرسون هم اکنون 62 ساله است، وی یک پسر به نام بیل از شریک سابقش لیبی دارد و از همسر کنونی اش باربی نیز دو فرزند دارد. آنها اکنون در ناحیه ی شمالی لندن ساکن هستند.

در سپتامبر و اکتبر 2004 مرکز هنرهای چند رسانه ای مدرن و گالری چلسی- جان مارتین نمایشگاهی از کارهای هنری وی را به نمایش گذاشتند که شامل بیش از 40 قطعه از کارهای استورم می شد که عمدتا برای پینک فلوید کار کرده بود.

گفتگو با هنرمند

به محض اینکه خودم را به استورم معرفی کردم، باران سوالاتش بر سرم فرو ریخت. "چرا می خواهی با من مصاحبه کنی؟" بعد از توضیح اینکه دی.پی.آر.پی(41) یک وب سایت است که بسیاری از گروه های موزیکی که وی با آنها کار کرده را معرفی می کند و به علاوه من شخصا از طرفداران کارهای او هستم. بعد از ادای این توضیحات بود که استورم اجازه مصاحبه را داد.

چارلی: در وهله اول دلیل برگزاری نمایشگاه مرور آثار شما چیست؟

استورم: در واقع این یک نمایشگاه مروری آثارم نیست. نمایشگاه آثار مروری یک هنرمند ترجیحا باید بزرگتر باشد، کارهای بیشتر، جزئیات بیشتر. راستی چرا از نظر شما این یک نمایشگاه مروری آثار است؟ به این علت که من سالهای زیادی است که کار می کنم؟

در واقع یک شو درمورد تصاویراست نه یک نمایشگاه گرافیکی، بیشتر کارهایی که ما انجام دادیم در مورد گرافیک بوده است و این شو مربوط به عکس ها است. حتما می پرسید که دلیل این کار چه چیز بوده؟ در واقع به خاطر اینکه ما خودخواه هستیم، هنرمند دوست دارد که پز بدهد و از طرف دیگراین نمایشگاه این امکان را فراهم می کند که این تصاویر در سایز های حقیقی و اصلی خود به نمایش گذاشته شوند.

برای تولید انبوه محصولاتی نظیر جلد سی دی ها ماده ای که استفاده می شود وینیل(42) نام دارد و قاب های وینیلی حق مطلب را در مورد عکس ها بیان نمی کنند و باعث افت کیفیت می شود گرچه در افت صدا زیاد هم بد نیست ولی حقیقتا باعث افت کیفیت در عکس ها می شود. چاپ سیلک- اسکرین در قطع بسیار بزرگ و با دقت تمام پرداخته شده و به آنچه ما می خواهیم بسیار نزدیک است حتی کمی بزرگتر! نظر من این است که موسیقی همیشه بزرگ است و فرقی نمی کند چه فرم و سبکی دارد در هر شکلی که باشد هنوز هم بزرگ است و تجربه کردنٍ یک حس زیبا است بنابراین طراحی جلد آلبوم ها نیز باید این بزرگی را القا کند.

-می توانید مقداری در مورد نحوه ی کارتان توضیح بدهید؟ آیا مدت زمان زیادی را صرف ساخت می کنید و یا مدت زمان بیشتری را به اصلاح اثر اختصاص می دهید؟ نسبت اصلاح به ساخت در کارهای شما چگونه است؟

در ابتدا وقت بسیاری را صرف فکر کردن و طرح ریزی می کنم سپس عمده وقت را به تصویر برداری اختصاص می دهیم زیرا اغلب نیاز به کارگرانی تمام و کمال است سپس وقت بسیاری را نیز صرف تدوین و انتخاب بهترین تصاویر و صحنه ها می کنیم که مرحله ای زمان بر است و وقت زیادی را صرف بست کار می کنیم که نیاز به اضافه کارهای گرافیکی و متن دارد بنابراین این کار به طور کلی کاری است وقت گیر.

-انگیزه ساخت اثر از کجا می آید؟ ایا طرح و ایده به شما داده می شود و یا به منظور الهام گرفتن به خود موسیقی گوش می دهید؟

سعی ما براین است که موسیقی را نمایش دهیم، بنابراین در جهت ارائه و نمایش موسیقی می توانم بگویم در اغلب اوقات این ایده از خود موسیقی می آید، همچنین این ایده می تواند از عنوان اثر، موزیک متن و ترانه ها هم بیاید. گاهی اوقات هم از گفتگویی که با اعضای گروه دارم ایده می گیرم. اگر شما یک نمونه خاص را نام ببرید می توانم برای شما دقیقا بگویم که این پروسه چگونه است.

خوب آنچه برای من جالب است استامپ 442 (43) است که دارای یک موسیقی بسیار متفاوت است.

استورم سوال مرا بدین صورت تصحیح می کند و ادامه می دهد:

این طور نیست. من با گروه های هوی متال زیادی کار کرده ام.حتی با بلک سبت هم کار کرده ام. رین بو(44)،یوفو(45) ، آدیو اسلیو(46) بروس دیکینسون(47) دیگر گروهای هوی متالی بود که من با آنها کار کرده ام. همچنین همکاری های بسیاری هم با گروه های هارد راک کرده ام.آنتراکس(48) در واقع با متال جور است ولی بسیار برای کار کردن عالی است و همیشه ایده های جالبی را به من سیخونک می زنند! من تا به حال این گروه را ندیده ام و ممکن است که خود این گروه هم بدانند که همیشه به من ایده می دهند و فکر کنم که آنها هم از این ایده دادن به دیگران خوشحال هستند.

این ساختارها و ترکیب ها ساخته و پرداخته خود ما است و در واقع یک جور گند زدن به متال است که انجام می دهیم.

این در واقع یک ترکیب است؟

ترکیب نیست. یک جور ساختن است. لعنت بر شیطان. یک نفر به متال گند زد متال بیش از یک کابوس نبود ولی در ظاهر خوب به نظر می رسید و هر روز هم بهتر می شد، من همیشه متال را دوست داشتم ولی متال به طرز وحشتناکی ساده و پیش پا افتاده.است با این حال تورا مجور می کند که بهش اهمیت بدهی. این احساس را وقتی که ما مشغول ساختنش هم بودیم داشتم و این همان احساسی بود که وقتی آن را می دیدی داشتی. می دانی استامپ 442 واقعی است نه تنها در زمان خودش بلکه در حال حاضر هم حقیقت دارد.

من نوشته های روی این دیوار را می خواندم و این نوشته ها مرا به فکر وادار کرد که تصاویر ترکیبی است بین طبیعت و ماشین، هشیاری و نیمه هشیاری.

تقریبا نزدیک است.

بعد از گذشت و گذاری که داشتم چیزی که باعث تعجب من شد این بود که مدل ها اکثرا زیبا بودند و صورتهایشان ( برای من ) آرامش بخش بود.من پس از دیدن آثارآرامتر از ابتدای نمایشگاه بودم، و در کل عکس ها اثر آرامش بخشی روی من داشتند.

جدا؟ خوشحالم از این که این را می شنوم، باید بگویم که "کروم" خیلی آرامش بخش است، رقاص زیر آب هم همینطور

نکته دیگری که برایم جالب است، این است که عکسهای شما هیچ وقت به قول معروف از مد نیافتاده اند..

(استورم رو به همکاران- این مرد فکر می کند کار ما خیلی آرامش بخش است.)

بعضی از مردم به من می گویند که عکسهایم همیشه از مد افتاده بوده اند. اما من فکر نمی کنم که کاری که ما انجام می دهیم اساسا مد پذیر باشد یا در چهارچوب مد بگنجد، من فکر می کنم ما چیز هایی را دوست داریم که شیک هستند و به نظر من این یکی ا لذتهای اثر " ناقوس جدایی" است. به این دلیل که مجسمه واقعی خیلی با ابهت و دلپسند است و دور از ماهیت و عقاید. در واقع من فکر می کنم که فرم یا همانطور که من. گفتم رقاصها، همانطور به نظر من سر درخت بسیار گیرا است، یک ایده عالی که به بهترین نحو ممکن هم انجام شده است، حداقل من امیدوارم که بینندگان اینطور فکر کنند، اما امیدی ندارم که لزوما اینطور فکر کنند.اوایل کار ما زیاد به مد فکر نمی کردیم ، به عقیده من موسیقی دانها آهنگی را می سازند که ماندگار باشد یا حداقل آرزوی چنین کاری را دارند، ما هم همین کار را در ابطه با عکس انجام می دهیم، همینطور احتمال دارد کسی که آن را می خرد به سمت آن عکس ها گرایش پیدا کند و در دام مد نیافتد، به بیان دیگر در طی 5 سال از مد افتاده است. حتی اگر که فکر کند که چرا این عکس اینطور است و یا شبیه به چیست؟ و این سوالی است که من دوست دارم مردم جواب بدهند " چرا این اینجوریه؟ " نمی دانم مردم این پرسش را ار خود می پرسند یا نه؟ من آنها را به موسیقی ارجاع می دهم و این تقریبا وابسته به موسیقی است، وابسته به عنوان و وابسته به ترانه هم هست. در حقیقت منظور من یک سوال ساده نیست، منظورم سوالی عمیق و پیچیده است. معمولا داستانی پشت این افکار و عکسها وجود دارد و ما باید راجع به این چیزها فکر کنیم.

با نگاه کردن به این عکسها اولین چیزی که به ذهن انسان می رسد آهنگ یا عنوان ترانه است. چیز دیگری که من راجع به آن می خواهم بپرسم، راجع به انتخاب محل عکاسی است، بیابانها و دره ها و مکانهایی که دنبالشان هستید.

بعله بعضی اوقات شما این مکانها را در کتابها پیدا می کنید، یا به یاد می آورید که آنها را جایی دیده اید یا کسان دیگری برایتان تعریف می کنند و یا از اطلسها پیدایشان می کنید. گاهی اوقات هم فقط برای شکار لحظه ها بیرون می روید. محل عکس برداری خیلی اهمیت دارد همینطور محل نمایش اثر، به این دلیل که آثاری که ما به نمایش می گذاریم خیلی پیچیده هستند و واقعا خسته کننده می شوند اگر در سر کوچه به نمایش گذاشته شوند، پس به سر کوچه تان بی احترامی نکنید!

باید بگویم که وقتم تمام شده است و مصاحبه هم بهتر است همینجا تمام بشود، چون استورم حالش خوب نیست و روز عجیبی هم داشته، استورم من را با شخصیت خودش متعجب کرد و زمان جالبی را با هم گذراندیم
ترجمه: مهندس صالح آرا
با تشکر از نیلوفر فاضل و محمدرضا میرزایی
.

1.Storm Thorgerson

2.ajesty’s costum

3. “Mnd of Matter” published by sanctuary – 2003

4. Mind over Matter

5. Walk away Renee

6. Album Cover Album

7. Eye of the Storm

8.100 Best Album Covers

9. Potters bar

10. Summer hill

11. Brunswick primary Cambridge

12. Leicester University

13.Aubery Powell (po)

14. Hipgnosis

15. Pink Floyd

16. Led Zeppelin

17. Genesis

18. Black Sabbath

19. 10 cc

20. Paul Mc Cartney

21. Peter Gabriel

22. Peter Christopherson

23 Green Black Film

24. Paul Young

25. Nik Kershaw

26. Robert Plant

27. Big Country

28. Learning to fly

29. Temat’s Lager

30.One great thing

31. Rubber Universe

32. Equinox

33.The Cranberries

34.Thunder

35. Ween

36. Muse

37. The Mars Volta

38. Dream Theater

39. Douglas Adams

40. Bruce Dickinson

41.dprp.net

42.Vinyl: نوعی پلاستیک ( مترجم)

43. Stomp 442

44.Rainbow

45. UFO

46. Audio Slave

47.Bruce Dickinson

48. Anthrax

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه، 2 نوامبر 2006