« باروک شناسی | HOME | ققنوسان »

یکشنبه، 5 سپتامبر 2005

آئورا

آئورا
اثر : کارلوس فوئنتس
ترجمه : عبدالله کوثری
نشر تندر ، 1379
136 صفحه
800 تومان

آئورا یکی از زیباترین کتابهای کارلوس فوئنتس ، نویسنده مشهور مکزیکی است . آئورا داستان تاریخدان جوانی است که به امید کسب در آمدی بیشتر به خانه پیرزنی می رود تا خاطرات همسر او را بازنویسی کند و در این میانه با آئورا آشنا می شود .
داستان به زبان دوم شخص بیان شده و همچون تمامی آثار پست مدرن ابهام و عدم قطعیت حرف اول را در آن می زند . داستان از روندی مناسب برخوردار است و شخصیتهای مرموز و ابهامها و پیچیدگیهای شخصیتها اثری خواندنی را پدید آورده اند .
فوئنتس همچنان که از آثار دیگرش پیداست نویسنده ای پست مدرن است که تمامی مشخصات پست مدرن را از آغاز تا پایان داستان او می توان مشاهده کرد . مقدمه گونه زیبای داستان ، شخصیت پردازیها ، لحن و زبان داستان همه و همه نشان از اثری پست مدرن دارد . اما همچنان که می دانید و در بخش معرفی باروک نیز گفته شد رگه هایی از باروک را در سبک پست مدرن می توان دید و اصل پست مدرن نیز بر همین پایه است که جامع تمامی سبکها و هنرهای پیش از خود باشد .
اما در این میان شاید آئورا به هنر باروک شباهت بیشتری داشته باشد . تظاهر و تفاخر از ابتدای داستان خودنمایی می کند از خانه قدیمی و سبک مستعمراتی خانه پیرزن تا دکورهای اتاقها و رفتارهای آدمها همه و همه تظاهر و ابهام را نمودار می سازند . « سنگهای تراش خورده ، قدیسان سنگی از شکل افتاده با فوج کبوتران بر گرد شانه شان ، بالکن های مشبک ، ناودانهای مسین ، ناودانهایی از سنگ سیاه با صورت انسان و حیوان ... به نقش خیال انگیز گل و بوته های کنده شده بر سر در چشم می دوزی و آنگاه به پایین ، به دیوار فرسوده می نگری و شماره 815 قبلا 69 را می یابی »
در جای جای کتاب این تصاویر را می توان دید مثلا آنجا که نویسنده به زیبایی اتاق پیرزن را به تصویر می کشد : « در را باز می کنی : انتظار نداری که دری چفت شده باشد ، همه درها به فشاری باز می شوند . رشته های پراکنده نور در پلکهایت در هم می تند ، چنان که گویی از پس توری ابریشمین به آنها نگریسته ای . همه آنچه می بینی مشتی رشته نور لرزان است . سرانجام می توانی ببینی که این رشته های نور از شمعهای نذری است که بر طاقچه ها گذاشته یا به شکلی نامنظم در فاصله قابهای گچی دیوار آویخته اند . این رشته ها پرتوی پریده رنگ بر اشیای نقره ای ، تنگهای بلورین و آینه هایی با قابهای مطلا می افکند . آنگاه در نیمه روشنای بالای اتاق ، تختخواب را می بینی و جنبش ناچیز دستی را که گویی به اشاره می خواندت . »
اما ویژگیهای دیگر باروک همچون مسخ شدگی ، تجسم بخشیدن به اشیاء حتی به مرگ هم دیده می شود . نمونه های زیبایی برای مسخ شدگی می توان عنوان کرد : بهترین نمونه از این دست شاید همان صحنه سلاخی بزغاله و یا دیدن عکس توسط فلیپه باشد . ابهام و مسخ شدن در این صحنه ها خواننده را متحیر می سازد . اما آنچه مهم است سخن خود فوئنتس است . او در بخش دوم کتاب که با عنوان « چگونه آئورا را نوشتم » آغاز شده به مجموعه مسائلی اشاره می کند که باعث شکل گیری این داستان شد . او صادقانه می گوید : « بی گمان تا کنون در یافته اید که نویسنده واقعی آئورا ( و نیز دختران مرده ای که هم اکنون به آنها اشاره کردم ) نامش فرانسیسکو د که وه دو ای ویلیگاس ، زاده 17 سپتامبر 1580 در مادرید و احتمالا در گذشته در 8 سپتامبر 1645 است .... شاعر بی همتای مرگ و عشق ما ، شکسپیر ما ، جان دان ما ... که وه دوی هرزه درا ، که وه دوی والاجاه ، مرده در برج رواقی خود ... آری نویسنده واقعی آئورا که وه دو است
و شادم از این که او را امروز در اینجا معرفی می کنم . این موهبت بزرگ زمان ما است : « آن » نویسنده ، دیگر نویسنده نمی ماند ؛ او بدل به عامل نامرئی کسی می شود که نام خود را بر اثر نهاده ... اما کتاب به دست دیگری نوشته شده _ همواره چنین بوده ، همواره چنین است . این دیگری ، که وه دو و دختری است که می توان گفت محو در عشق بود . »
شاید این بهترین نشانه تأثیر گذاری باروک بر این اثر است . اما بهتر است یک نمونه دیگر از داستان بیاوریم و این مطلب را خاتمه دهیم : « در ژرفای پرتگاه تاریک ، در رؤیای خاموش تو با هانهایی در سکوت گشوده می شوند ، می بینی اش که از ظلمت پرتگاه به سوی تو می آید ، می بینی اش که به سویت می خزد . در سکوت ، دستهای بی گوشتش را می جنباند ، به سویت می آید تا آن که چهره به چهره ات می ساید و تو لثه های خونین ، لثه های بی دندان بانوی پیر را می بینی ، و جیغ می کشی و او دیگر بار دست جنبان دور می شود و دندانهای زردش را که در پیشبند خون آلود ریخته است بر پرتگاه می افشاند : جیغ تو بازتاب جیغ آئورا است . او پیش روی تو در رؤیایت ایستاده است ، و جیغ می کشد ، چرا که دست کسی دامن تافته سبزش را از میان دریده است ، و آنگاه سر به سوی تو می کند ، نیمه های دریده دامنش در دست ، سر به سوی تو می کند و خاموش می خندد ، با دندانهای خانم پیر که روی دندانهای خود نشانده است ، و در این دم پاهایش ، پاهای عریانش تکه تکه می شود و به سوی پرتگاه می پرد ...»
آئورا یکی از بهترین کارهای فوئنتس می باشد که با ترجمه خوب و عالی عبدالله کوثری به اثری جالب برای خواننده ایرانی تبدیل شده است . امیدواریم با خواندن این کتاب با آثار پست مدرن آشنایی بیشتری یافته و با دقت در آن هنر باروک برایتان ملموس تر شود .

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ یکشنبه، 5 سپتامبر 2005