« تابستون و ... | HOME | سفر تازه است و تو ديگر هستی و عكس ديگر »

یکشنبه،11 ژوئیه 2005

کاش می شد کاری کرد

به امید نا امیدی... همسايه‌ی عزيز
نوشی‌جان
به من بگو به جز اين که خبر گرفتاری‌ات را اين‌جا بگذارم و درخواست کنم که ديگران هم از گرفتاری حقوقی تو غافل نباشند و به قول ملکوت صدای تو را به عنوان يک زن انعکاس دهند تا شايد به گوش مسولان قضايی برسد، خودت بگو همسايه‌ی سر به زير همه‌ی ما؛ چه کار ديگری می‌توانم بکنم؟


بهتر از متنی که خوابگرد نوشت چی می تونستم بنويسم...قوانين مسخره...


من يه دورانی رو مثل آلوشا و ناشا بزرگ شدم و کاملا می دونم الان تو دلهای کوچيکشون چی می گذره... کاش می شد کاری کرد ... استاد مرتضی مميز در بيمارستان، ... در اعتصاب غذا و جوجه های نوشی دور از مادرشون و هزاران و هزار " و " ديگه... کاش می شد کاری کرد... 

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ یکشنبه،11 ژوئیه 2005