داستان ، داستان دو مرده ، یکی به قول معروف علایق جنسی نرمالی داره و دوستش نه اون یک هم جنس بازه . این دو با هم زندگی می کنن یا بهتر بگم با هم بزرگ شدن با هم کار می کنن و عاشق هم هستن و هر دو عاشق دختر سومی هستن ولی خب می تونید حدس بزنید که کدوم یکیشون به دختره خواهد رسید.
شاید موضوع داستان یکم عجیب برسه ولی داستانی که مایکل کانینگهام نویسنده و فیلم نامه نویس معروف رمان ساعتها اون رو نوشته فوق الادس . می دونید هم جنس بازی احساسیه که هست و باید پذیرفتش شاید ریشه در دوران کودکی افراد داشته باشه و هزار و یک شاید دیگه ولی چیزی که واضح هست اینه که این یک انتخابه نه یک بیماری .
با این تفاسیری که گفتم خودمم مشتاق تر شدم که فیلم رو ببینم. شاید شما فکر کنید که خانه ای در انتهای دنیا ( پرونده آی ام دی بی ، وب سایت اصلی فیلم ) فیلمی با مخاطب محدود و خاص باشه و یا حتی در هیچ جشنواره یا فستیوالی نمایش داده نشه ولی شاید براتون جالب باشه که جدا از فروش خوبش در گیشه این فیلم ، فیلم مراسم پایانی فستیوال معروف فیلمهای هم جنس بازها OUTFEST در لس آنجلس بود . فستیوالی که هر سال بزرگتر و پر عظمت تر برگزار میشه شاید به خاطر اینکه جامعه هم جنس بازها بزرگتر میشه!
و در نهایت شعار فیلم یعنی : خونه رو هر کس هر جور که دوست داره باید بسازه . جمله ای که هیچ شکی توش نیست!
حالا که صحبت از هم جنس بازها شد شاید براتون جالب باشه که بدونید اولین مورد طلاق در بین جامعه 34 هزار نفری ثبت شده ی هم جنس باز ها در کانادا بین دو زوج ل ز بین به ثبت رسید .