« nel coure lei | HOME | خودمشغولی وبلاگر های فارسی رو »

پنجشنبه،16 مه 2003

من چيستم؟

افسانه ای خموش در آغوش صد فريب
گــَرد فريب خورده ای از عشوه ی نسيم
خشمی که خفته در پس هر زهر خنده ای
رازی نهفته در دل شبهای جنگلی! ...

من چيستم؟! ...
فريادهای خشمِ به زنجير بسته ای
بهت نگاه خاطره آميز يک جنون
زهری چکيده از بُنِ دندانِ صد اميد
دشنامِ پستِ قحبه ی بدکار روزگار! ...


من چيستم؟! ...
برجا ز کاروان سبکبار آرزو
خاکستری به راه ...
گم کرده مرغِ در به دری راه آشيان
اندر شب سياه! ...


من چيستم؟! ...
يک لکّه ای ز ننگ به دامان زندگی
وز ننگ زندگانی ، آلوده دامنی ...
يک ضجه ی شکسته به حلقوم بی کسی
راز نگفته ای و سرود نخوانده ای! ...


من چيستم؟! ...
لبخند پر ملامت پائيزی غروب
در جستجوی شب ...
يک شبنم فتاده به چنگ شب حيات
گمنام و بی نشان ...
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ! ...


دکتر علی شريعتی

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه،16 مه 2003