« نمی دونی؟ | HOME | نوبهار »

چهارشنبه،18 مارس 2004

من معمولي ترين بنده خدام

من معمولي ترين بنده خدام ، عاشق شدم ، مشروط شدم ، ديوونه بازي در آوردم ، صد دفه گفتم اين بار ،تنبلي کردم ، شاگرد اول بودم ، کاپ بردم ، از پدر مادرم پنهون کردم ، همه چيزمو بهشون گفتم ،گريه کردم ، خنديدم ، راه رفتم ، دوييدم ، ولي هيچ وقت مثل امروز نبودم ، هيچ وقت...

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه،18 مارس 2004