« و... | HOME | بی تو به سر نمی شود »

پنجشنبه،12 مارس 2004

سفرنامه نیاسر

niasartour.JPG
با حدود 2 هفته تاخیر می خوام سفر 1 روزم به نیاسر در استان کاشان براتون تعریف کنم ، علت این تاخیر هم نداشتن عکس بود. طبق معمول با یه آف لاین ساده از نوید خبر دار شدم که برنامه این دفعه گروه به نیاسر هست ، به چند تا از دوست هام گفتم اما به برنامه هیچ کدوم نمی خورد که همسفرم بشن . مثل همیشه باز هم مبدا حرکت و ساعت حرکت میدون اصلی شهرک و ساعت 6:30 بود صبح بجز نوید ورضا و امین کسی رو نمی شناختم ، سر ساعت حرکت کردیم ولی نمی دونم چرا اول به ترمینال جنوب رفتیم و بعد از تاخیری نیم ساعته از اونجا حرکت کردیم به سمت نیاسر..
بچه های گروه مثل همیشه خیلی اکتیو و سر زنده بودن منم تو راه با ام پی 3 ! و کتابی که اون موقع می خوندم ( 1984 اثر جورج اورول ) مشغول بودم ، از مسیر قم – کاشان به سمت شهری به اسم مشهداردهال رفتیم ، شهر کوچکی که آرامگاه ابدی سهراب سپهری هست . سنگ قبر سهراب یه سنگ قبر ساده در سمت شرقی( اگه اشتباه نکنم ) یه امام زاده بزرگ و زیبا بود که متاسفانه اسمش رو فراموش کردم بود می تونید عکس قبر رو از اینجا و عکس مسجد رو هم می تونید از اینجا ببینید . ولی چیزی که سنگ قبر سهراب رو جالب کرده بود شعریاز خودش بود که روش نوشته شده بود :
به سرغ من اگر می آئید
نرم و آهسته بیائید
مبادا که ترک بردارد
چین تنهایی من
از اونجا به سمت نیاسر حرکت کردیم به سمت نیاسر شهری با حدود 30 کیلومتر فاصله با کاشان اولین جائی که تو نیاسر دیدیم باغ تاریخی نیاسر با عمارتی از دوره پهلوی اول بود که در گوشه باغ خود نمایی می کرد بعد از توضیحات مفصل و بعضا ناراحت کننده مسئول باغ راجع به غار رئیس ( غیس ) و آتشکده خودمون رو آماده کردیم تا وارد غاری با دهانه ای حدود 1 متر بکنیم که تو بعضی نقاط تا 60 سانت هم می رسید. توصیه مسئول به این بود جز چراغ قوه وسیله اضافی با خودمون نبریم و حتی به دختر ها پیشنهاد کرد تا مانتو هاشون رو در بیارن تا آزادانه تر تو غار دالون مانند نیاسر حرکت کنن از دهانه دوم که کاملا عمودی بود وارد غاری شدیم که هنوز نقاط مجهول و کشف نشده ای داشت غاری که پائین ترین نقطه اش 180 متر از سطح زمین فاصله داه و ما تنها تا 27 پائین می خواستیم بریم .
یکی در میون دختر و پسر می رفتینم تو ، تنها در یکی از نقاط غار تونستیم تقریبا برای 2-1 متری با گردنهای خمیده سر پا واستیم و در بقیه طول غار به حالت مچاله شده ! حرکت می کردیم حتی تو یه قسمت از غار که به عمق حدود15-20 سانت آب جمع شده بود مجبور شدیم که کفشها و جورابهامون رو در بیاریم ، فقط فکرشو بکنید که تو اون سطح ناهموار با اون آب سرد و با کمر خمیده چه جوری ما جلو می رفتیم !
بعد ار حدود 1 ساعت و ربع از غار خارج شدیم .
بعد از خوردن ناهار و کمی هم استراحت به دیدن آتش کده ای رفتیم که تقریبا هیچی ازش نمونده بود بدون هیچ توضیح اضافه ای از بنا و خود شهر نیاسر چند عکس یادگاری گرفتیم و به تهران برگشتیم ، حدود ساعت 10 شب وقتی به خونه رسیدم تنها کاری که قادر به انجامش بودم انداختن لباسهام تو ماشین و انداختن خودم روی تختم بود .
با دوستان خوبی آشنا شدم و فقط می تونم بگم که تجربه فوق الاده ای بود خیلی دوست دارم دوباره تکرارش کنم.
کانون جوانان هموای پاک گروه خیلی خوبیه از حداقل کارهایی که تو سفرهامون می کنیم اینه که آشغاهای گروه رو زمین نمی ریزیم و حتی تو کوهستان سعی می نیم کمی هم پاک سازی بکنبم ، اگر شما هم دوست
دارید در برنامه هایی بعدی گروه شرکت کنید با این ای میل و آی دی : ngo_jhp[at]yahoo.com تماس بگیرید .
ضمنا از بچه های گروه هم خواهش می کنم هر کس اینجا رو خوند نظرشو برام بگذاره ، ممنون .
راستی تو عکس من تو ردیفه اول نشسته نفر سوم ار چپ هستم ( با کپ سفید )

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه،12 مارس 2004