« فرشته | HOME | sweet dream »

دوشنبه، 3 فوریه 2004

آخرین تکه های نیمه جهان

شرق/ 3 دی :بعد از جنگ، رشد صنايع متمركز در حاشيه زاينده رود، صدها هزار مهاجر جوياي كار را روانه اصفهان كرد. بسياري از اين عده همراه با غير بومياني مانند افغان ها در محله هاي تاريخي اطراف مسجد جامع ساكن شدند و بافت اجتماعي آن را نابسامان ساختند.در همين سال ها، شهرداري اصفهان، برنامه هاي نوسازي شهري را مانند تهران (و البته در مقياسي كوچك تر) به اجرا گذارد و به تعريض معابر و ايجاد دسترسي هاي جديد در بافت قديم پرداخت. نمونه بارز اين اقدامات احداث «خيابان حكيم» در محله اي به همين نام بود كه در نتيجه آن ده ها هكتار از بافت تاريخي به كلي نابود شد و شهرداري در اقدامي تكا ن دهنده، حمام سيصد ساله و تحت حفاظت «خسروآقا» را كه از شاهكارهاي معماري و هنري صفوي بود، شبانه خراب و جايش را آسفالت كرد. اين دست اقدامات كمابيش تا زمان حاضر ادامه يافته است.با اين وجود، آنچه طي دهه گذشته توسط شهرداري يا سازمان مسكن و شهرسازي انجام پذيرفته، تا حد زيادي نتيجه يك خواست عمومي بوده است.
برای خواندن متن کامل روی لینک زیر کلیک کنید :

در جستجوی اصفهان


حميدرضا حسيني:براي آنها كه وقتي به اصفهان مي رسند، يكراست به سراغ ميدان نقش جهان و سي و سه پل و چهلستون و هشت بهشت و پل خواجو مي روند، آب از آب تكان نخورده است.اما براي آنها كه مجال مي يابند به بافت تاريخي شمالي ميدان نقش جهان و اطراف مسجد جامع سري بزنند، وضع به گونه اي ديگر است. حتي اگر هرگز اين بافت را نديده باشند به خوبي حس مي كنند كه دير رسيده اند و آنچه در برابر ديدگانشان قرار دارد، ته مانده بافتي است كه تا نزديك به سه دهه پيش يكي از غني ترين بافت هاي تاريخي ايران و جهان به شمار مي رفت و اكنون تنها تعدادي اثر تاريخي را به طور پراكنده در خود جاي داده است. در چند سال اخير به واسطه ساخت و سازهاي بي رويه و غيرمنطقي بافت قديمي اصفهان به شدت آسيب ديده است. تا آنجا كه بسياري از ميراث به جا مانده از گذشته، در خطر نابودي قرار دارد.با آغاز جنگ ايران و عراق، وضع بافت سنتي اصفهان به مراتب وخيم تر شد. درطول جنگ، هسته تاريخي اصفهان به كرات بمباران شد و دست كم ۱۱۸ بمب و موشك در آن فروريخت. در اسفند ماه ۶۳ مسجد جامع اصفهان مستقيماً هدف حمله قرار گرفت و حدود دو هزار مترمربع از شبستان و بازار اطراف آن منهدم شد. در بمباران هاي بعدي، محله هاي بسيار قديمي دردشت، جماله و ميدان عتيق شديداً آسيب ديدند و برخي آثار تاريخي شاخص مانند مساجد دوره صفوي و قاجار تا حدود ۵۰ درصد خراب شدند. ده ها خانه تاريخي يا به كلي نابود ياد دچار خسارت فراوان شدند و شهرداري اقدام به تسطيح بقاياي آنها كرد؛ بدين سان نقشه خانه ها برهم خورد و امكان بازسازي براي هميشه از ميان رفت.با اين حال، آسيب هاي فيزيكي فقط بخش كوچكي از فاجعه بود. در پس حوادث ناگوار، بخش بزرگي از اصيل ترين خانواده هاي ساكن در بافت قديم به محله هاي اطراف يا بيرون از اصفهان كوچ كردند و بافت به شكل فزاينده اي خالي از سكنه شد.

كشيدن آخرين رمق

بعد از جنگ، رشد صنايع متمركز در حاشيه زاينده رود، صدها هزار مهاجر جوياي كار را روانه اصفهان كرد. بسياري از اين عده همراه با غير بومياني مانند افغان ها در محله هاي تاريخي اطراف مسجد جامع ساكن شدند و بافت اجتماعي آن را نابسامان ساختند.در همين سال ها، شهرداري اصفهان، برنامه هاي نوسازي شهري را مانند تهران (و البته در مقياسي كوچك تر) به اجرا گذارد و به تعريض معابر و ايجاد دسترسي هاي جديد در بافت قديم پرداخت. نمونه بارز اين اقدامات احداث «خيابان حكيم» در محله اي به همين نام بود كه در نتيجه آن ده ها هكتار از بافت تاريخي به كلي نابود شد و شهرداري در اقدامي تكا ن دهنده، حمام سيصد ساله و تحت حفاظت «خسروآقا» را كه از شاهكارهاي معماري و هنري صفوي بود، شبانه خراب و جايش را آسفالت كرد. اين دست اقدامات كمابيش تا زمان حاضر ادامه يافته است.با اين وجود، آنچه طي دهه گذشته توسط شهرداري يا سازمان مسكن و شهرسازي انجام پذيرفته، تا حد زيادي نتيجه يك خواست عمومي بوده است.

تعداد زيادي از آثار تاريخي مانند حمام ها و كاروانسراها، كاركرد خود را از دست داده اند و نگهداري خانه هاي تاريخي دشوار و پرهزينه است. به بيان ديگر كالبد فيزيكي بافت با الزامات زندگي امروزي مناسبت ندارد. براي مثال خانه هاي تاريخي در دوران الگوي «كلان خانواده» و براساس همين الگو شكل گرفته اند و نمي توانند مناسب شرايط «خانواده هسته اي» و كوچك شده كنوني باشند. بنابراين با مرگ صاحبان خانه، وارثانشان درصدد فروش و تقسيم سهم الارث يا نوسازي خانه براي تبديل آن به واحدهاي مجزا و مستقل برمي آيند كه نتيجه اي جز از ميان رفتن يك اثر تاريخي ندارد. ساختار فيزيكي بافت كه مملو از خانه هاي متروك و خرابه هاي بزرگ است، فضاي مناسبي را براي ولگردان، معتادان و بزهكاران فراهم ساخته و به نوبه خود ساختار اجتماعي و فرهنگي را به عنوان اصلي ترين عامل پايداري بافت، دستخوش تغييرات نگران كننده اي كرده است.

كلاف سردرگم

در بافت تاريخي اصفهان، عمدتاً سه نهادِ سازمان مسكن و شهرسازي، سازمان ميراث فرهنگي و شهرداري، دخالت مستقيم و مؤثر دارند. اين سه در بعد نظري «معاصرسازي» را مناسب ترين راه براي برون رفت از وضع موجود تشخيص داده اند؛ بدين معنا كه با حفظ كالبد فيزيكي بافت و ترميم آن و حتي الامكان پرهيز از مداخلات غيرضروري، كاربري هاي جديدي را مطابق با زندگي مدرن براي اجزاي مختلف بافت تعريف كنند و با افزايش سرانه خدمات شهري و بهبود وضعيت فرهنگي و اجتماعي، اميد به زندگي در بافت تاريخي را از نو زنده سازند. ايجاد شبكه دسترسي در دورادور بافت قديم، مرمت و تغيير كاربري ساختمان ها به منظور استقرار فعاليت هاي جديد، ارائه تسهيلات مالي و كمك هاي فني به صاحبان خانه هاي تاريخي جهت مرمت و نوسازي بنا، ترغيب بخش خصوصي به سرمايه گذاري در محله هاي تاريخي، نوسازي بخش از ميان رفته يا مخروبه بافت، روان بخشي معابر و اتخاذ تدابير امنيتي مؤثر براي كنترل و جمع آوري بزهكاران از جمله راه هايي است كه به بحران فعلي پايان مي دهد.اما در عمل، مشاء بودن قوانين و فقدان مديريت تمركز، امكان هرگونه هماهنگي براي پيشبرد چنين برنامه هايي را از ميان برده است. از اين گذشته، دانش، تجربه و امكانات كافي براي برخورد با پيچيدگي هاي بافت تاريخي وجود ندارد و غالب ايده ها به اجراي پروژه هاي ساده انگارانه و دردسرآفرين مي انجامد.بهترين نمونه از اين دست، احداث برج «جهان نما» در ميدان دروازه دولت اصفهان و در ميانه بافت دوره صفوي و قاجار است. «دميدن روح تازه به بافت قديم و به جريان افتادن دوباره فعاليت هاي اجتماعي _ اقتصادي در %D

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ دوشنبه، 3 فوریه 2004