« تعطیلات | HOME | وبلاگ، کارخانه مفهوم سازی »

یکشنبه، 3 آوریل 2006

نقدی بر هفت شرط زنستان

دوست داشتم اولین مطلبم در سال هشتاد و پنج در مورد مسافرتم در نوروز باشد ولی خب این جنجال هفت شین مجله خوب زنستان وسوسه ام کرد که راجع به آن بنویسم مخصوصا اینکه تمام طول عید را مشغول خواندن کتابی به نام جامعه شناسی جنسیت نوشته استفانی گرت بودم که به کل راجع به فمنیسم و دغدغه هایی در مورد جایگاه مرد و زن در جامعه بود، در عین حال اصلا از همراه شدن با این موج که هر کسی هر چند وقت یکبار که موضوعی در بلاگستان باب می شود وظیفه خودش می داند که چند خطی راجع به اون موضوع بنویسه، خوشم نمی آید

برگریدم سر هفت شین سطر آخر در پاراگراف اول اینطور آمده : شاید این چند خط بهترین هدیه برای زوج های جوانی باشد که می خواهند زندگی شان را بر مبنای برابری بنا کنند

جمله ایده آلیستی خوبی هست که همگی آرزوی آن روز را داریم و در این شکی نیست

دردرستی شروط شماره یک تا پنج که شکی نیست شروطی کاملا عقلانی و منطقی گرچه مثلا بعضی ازبلاگ نویسان در مورد شماره چهار دچار سوء تفاهم شده اند مسلم است که اگر به طور مثال شغل همسر در شهری باشد همسرش درخواست کار در شهر دیگر را ندهد که کاری غیر منطقیست مگر نه اینکه زوجین ازدواج کرده اند که در کنار هم باشند و نه دور از هم

شرط ششم اینطور است : حق انتخاب مسكن و تعيين شهر يا محلي كه زندگي مشترك در آنجا ادامه پيدا كند با زوجه خواهد بود

قبل از صحبت راجع به این بند باید تعریف خود را از خانواده بدانیم به طور سنتی در جامعه شرقی قدیم ما و در جامعه صنعتی امروز تکلیف نان آوری بر عهده مرد بوده است گرچه با انبوه زنان شاغل این امر به مرور در حال تغییر است اما هنوز هم به درآمد زن به عنوان "کمک خرج" نگاه می شود و نه درآمد اصلی خانواده، ضمن اینکه به طور مثال دیگاه به شدت منفی نسبت به مردی که کار نمی کند وجود دارد. با این تفاسیر اول باید بر سر موضوع مسئولیت تامین درآمد خانواده به نتیجه مشخص برسیم در غیر این صورت این شرط عرصه را برای مرد به شدت تنگ می کند شاید بنا به تخصص مرد او در شهر مورد نظر همسرش نتواند کار کند و یا خوش بینانه تر شاید او در شهر مورد نظر همسرش نتواند در شغل رضایت بخشی کار کند

شرط هفتم اما اینطور است : اگر در آینده زوجین دارای فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نیازی به اذن پدر ندارند

در این مورد بهتر نبود پیشنهاد اصلاح قوانین را می دادیم و نه ظلمی به این آشکاری بعضی دوستان بلاگ نویس داستانها آورده اند که در آن مرد حقیقتا شایستگی نگهداری فرزند را نداشت اما آیا داستهای دیگر را نشنیده اند که زن این شایستگی را نداشت؟ این مورد به شدت رادیکال فمنیست گرایانه است

به نظرمن می توان این شرط را بدین صورت اصلاح کرد که فرزندان تا سن خاصی نزد یکی از والدین بنا به نظر دادگاه باشند و پس از آن بنا به تصمیم بزرگان فایمل ، کودک و دادگاه حضانتش با یکی از والدین باشد ضمن اینکه اجازه دیدار از کودک برای هر کدام از والدین بنا به نظر دادگاه محفوظ است

در انتهای هفت شرط دو پاراگراف مطلب نوشته شده که شکی در درستی آنها نیست تنها این اشکال در سطر اول به چشم من می آید : ازدواج یک قرارداد حقوقی است که بر اساس آن زن و مرد حقوق و تکالیفی را بر عهده می گیرند

اینکه ازدواج را یک امر حقوقی صرف بدانیم توهین بزرگی به خود کرده ایم ازدواج امریست با وجوه بیشمار که یکی از آنها جنبه حقوقی ماجراست

پدر و مادرم بیست و پنج سال قبل پنج شرط اول را امضا کرده بودند در هنوز به دو سالگی نرسیده بودم که شاهد طلاقشان بودم و با شرط هفتم نزد پدر بزرگم که وکیل است و با دیدن سر و کله زدنش با پرونده ها برای تحقق تساوی و عدالت بزرگ شدم چند سال بعد که دوباره جمع خانواده مان جمع شد و با بهترین خواهردنیا شدیم گرمترین خانواده روزی زمین

در مطلب بالا به عمد از کلمات زوج و زوجه استفاده نکرده ام "ه" تانیث حس خوبی به من نمی دهد

ثبت در  OYAX Add to Balatarin Add to your del.icio.us Tweet about this Send to facebook Send to friendfeed

نوشته شده در تاریخ یکشنبه، 3 آوریل 2006