« حق خوری تا کی؟ | HOME | ر و ز م ر گ ی »
شنبه،20 نوامبر 2005
آخر دلو زدم به دریا ، به یکی گفتم :
ببین ! من هر شب امید و زیر بالشم میزارم ، بعد تازه می تونم ، با خیال راحت به
خواب برم . روزام به خاطر اون اون از خواب بلند می شم ، ولی هیچ وقت به آرزوم
نرسیدم !
گفت : اِ ! ، واقعن ! منم همین طورم
وای ! اگه می شد ؟! ، ما رو اون یه دونشم بسه ! دیگه هیچی نمی خوام !
یه روز صبح که بیدار شدم ، داشتم یه دونشو مز مزه می کردم ! ،
می دونی یعنی چی ! ! ؟ ! ، اصـلن خود رویا !
ولی می دونی دیگه چی دیدم ؟
اینجا یه عالمه درخته ! پـُر ! از اون دونه ها
داستانی از دوست خوبم شهرام
نوشته شده در تاریخ شنبه،20 نوامبر 2005