« کجا؟ | HOME | زندگی بی سکون می گذرد و من »
جمعه، 9 آوریل 2005
بازگشت
آروم راه می رفت، کسی منتظرش نبود. اگه پدر و مادرش هنوز یادش بودن حتما فکر می کردن که زندس چون کسی خبر مرگش رو هنوز نیاورده بود. یا شاید هم فکر می کردن مردس چون خبر زنده بودنش رو نشنیده بودن.
نوشته : صالح
نوشته شده در تاریخ جمعه، 9 آوریل 2005