سهشنبه، 1 سپتامبر 2004
و روز سوم بر بادش دادند...
خیلی حرفا داشتم که اینجا بنویسم.... وقتی نزدیکترین کسانت هم نفمنهت ، احساس تنهایی عجیبی آدمو می گیره... احساس تنهایی مظخرفی دارم الان از روابط آدما و دوستاشون خسته شدم...می شد با سیستم ام تی اینجا رو به روز نگه دارم ولی دوست داشتم یه ارتباط دو طرفه باشه...دومین و هاست اینجا تا چند روز دیگه تموم میشه ، تمدیدش کردم . تا سوم مهر می رم ارومیه می خوام دور از همه چیز باشم ... همه چیز ... فقط لطافت باد رو صورتم حس کنم و تو سایه بشینم انگور خوران! کتاب بخونم و نقاشی کنم...
فعلا
صالح
نوشته شده در تاریخ سهشنبه، 1 سپتامبر 2004