« شما بگيد! | HOME | فعلا خدافيظ!!! »
پنجشنبه،22 نوامبر 2002
کار
چند روز پيش مهد کودک پسر خاله ام به علت اختلافات موسسينش بسته شد ، حالا جدا از نگرانی و ناراحتی برای پيدا کردن مهد جديد ، چيزی که بيشتر از همه من رو ناراحت کرد ، ناراحتی و چشم های پف کرده از گريه مربی پسر خاله ام بود . واقعا الان پيدا کردن شغل و کار خيلی سخت شده ،خود من وقتی به زمانی که درسم تموم بشه فکر می کنم بی اختيار بغضم می گيره!( البته شوخی کردم ديگه اينجوريام نيست!)
نوشته شده در تاریخ پنجشنبه،22 نوامبر 2002