« عادات ناپسند! | HOME | تب فروکش کرده؟ »
چهارشنبه، 2 اکتبر 2003
من خيلی اپوزيسيون هستم
سرذبير عمه ام : در اين مدتی که به شما نبودم غم و رنج وغصه زياد در اينجا به من داخل و مخصوصا که نرگس، يعنی عشق من هم در من وجود نداشت و اين باعث چند مشکلات بدنی و روحی از جمله سر درد هم شده بود و ما مثل بعضی وب لاگ تصميم گرفتی که ديگر کار نکنيم تا اين که ابيلفضل از شهرستان قول داد بيايد و ديروز از آنکارا ای ميل زد که رفت به اونجا که پناهندگی بشود. تا حالا برسد من فعلا در اينجا سردبير می کنم و البته عمه جان هم که در اين مدت يک سفر رفت ايران و برگشت خاطرات سفر خودش را می نويسد و اين يک چيز يامان و خواندنی است که شوما به آن هرگز از دست ندهيد و حالا اگر چند ماه بود که می خواستی عکس من را ببينی حالا آنرا می گذارم برايتان در اين. من را نگاه کنيد. مخصوصا نرگس.
با متن بالا سردبير عمه ام هجويه از سردبير خودم دوباره شروع شد.
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه، 2 اکتبر 2003